تالاب زیبای ایران پس از ۳ سال دوباره زنده شد | تصاویر
تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۲۶۶۱۶
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا؛ خشکسالی سال هاست تن رنجور آقگل را آزار میدهد و از اواسط سال ۱۳۹۹ تاکنون این تالاب تن به آب نساییده بود اما با وسعت نگاه آسمان و نعمت الهی، لب خشک و ترکخورده آن طی روزهای اخیر سیراب شد تا بارندگیها التیامی بر تن رنجور بزرگترین تالاب دیار هگمتانه باشد و جانی دوباره به آن ببخشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آخرین باری که آقگل سیراب شد، سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ آن هم به واسطه بارشهای سیلآسا بود که پس از سالها به طور کامل آبگیری شد، یکبار نیز سال ۱۳۹۹ این تالاب تا حدودی سیراب و مامن پرندگان مهاجر شد، تا اینکه سال ۱۴۰۰ به دلیل خشکسالی و کاهش بیسابقه بارشها، آقگل دوباره خشک و همچنان تشنگی آن ادامه داشت.
بیمهری به طبیعت از یک سو، برداشت بیرویه سفرههای زیرزمینی در کنار کاهش بارندگیها و خشکسالیهای اخیر از سوی دیگر موجب شد تا تالاب زیبا و طبیعی «آقگل» در استان همدان و شهرستان ملایر با پیشینهای حدود ۴۰ هزار سال، بیش از سه سال مامن و گذرگاه پرندگان مهاجر و بومی نباشد.
دستاندرکاران و سازمان محیط زیست در کنار دیگر مسوولان ذیربط استانهای همدان و مرکزی، مسئولان شهرستان ملایر و جوامع محلی اسلامشهر آقگل در این مدت از هیچ تلاشی برای احیای دوباره آقگل دریغ نکردند و به منظور مدیریت، حفظ و احیای آقگل، شورای برنامهریزی و توسعه استان همدان و استان مرکزی در سال ۱۴۰۰ برنامه «مدیریت جامع تالاب آقگل» را به عنوان یک سند بالادستی و بینبخشی برای تمامی دستگاههای اجرایی مصوب کرد ند؛ اما باز هم همه چیز بسته به کرامت و بخشش آسمان داشت تا آقگل دوباره تنی به آب بزند.
آقگل پس از سه سال آبگیری شد
خوشبختانه پس از سالها خشکسالی و مهاجرت پرندگان، از روزهای گذشته شاهد آبگیری دوباره تالاب آقگل هستیم، خبری خوش برای دوستداران محیط زیست که احیای این تالاب دغدغه شبانهروزیشان شده بود.
در بازدیدی که امروز از تالاب آقگل تنها و بزرگترین تالاب فصلی استان همدان داشتیم، رئیس اداره مدیریت و حفاظت از زیستگاهها و امور مناطق اداره کل محیطزیست همدان اظهار داشت: بدنبال بارشهایی که ابتدای سال جاری اتفاق افتاد، شاهد آبگیری بخشی از تالاب آقگل هستیم.
«فاطمه کاظمینی» گفت: با بارشهای اخیر و با ورود روان آبهای جاری، بخشی از مساحت تالاب آبگیری شد و امیدواریم با ادامه بارشها شاهد زنده شدن کامل تالاب آقگل باشیم.
وی با اشاره به وضعیت تالابهای سطح استان، افزود: بر اساس طبقهبندیهای کشوری تالابها به انواع خشکی، ساحلی و رودخانهای دستهبندیشده که در استان همدان عمده تالابها خشکی محسوب میشوند.
رئیس اداره مدیریت و حفاظت از زیستگاهها و امور مناطق استان اداره کل محیطزیست استان همدان بیان کرد: در استان همدان ۲۷ تالاب وجود دارد که اکثر آنها مصنوعی هستند و در کنار دریاچههای پشت سد، آببندها، رودخانهها و ذخایر سطحی آب قرار دارند.
آق گل میزبان پرندگانی از سیبری و اسکاندیناوی
کاظمینی با بیان اینکه سه تالاب طبیعی در استان همدان وجود دارد، ادامه دارد: آقگل، چمشور و پیرسلمان سه تالاب طبیعی استان هستند که وضعیت پیرسلمان نسبت به ۲ تالاب دیگر بهتر است.
وی یادآور شد: تالاب پیرسلمان با توجه به وجود چشمههای جوشان در بستر تالاب، آبگیری و سر زیر کرده، اما وضعیت دو تالاب دیگر متفاوت است و تالاب چمشور آبگیری نشده و هم اکنون بخشی از آقگل آبگیری شده است.
به گفته رئیس اداره مدیریت و حفاظت از زیستگاهها و امور مناطق اداره کل محیطزیست همدان؛ تالابها داری اکوسیستمهای حساسی هستند و با خشکسالی و تغییرات اقلیمی آسیبپذیرند و نیاز است برنامهریزی، مدیریت جامع و فراگیری برای محافظت و احیا تالابها انجام شود.
کاظمینی با اشاره به اقدامات انجام شده برای احیای تالاب آقگل، تاکید کرد: برنامه مدیریت زیستبومی برای تالاب آقگل در حال اجرا است.
کارشناس پایش اداره محیطزیست ملایر نیز گفت: تالاب آقگل طی چند هزار سال بهصورت طبیعی ایجاد شده و آبی که در تالاب وجود دارد، حاصل آبشدن برف در فصل زمستان و آبهای سطحی است.
«محمد گودرزی» با اشاره به تغذیه این تالاب فصلی از رودخانه قرهچای استان مرکزی، بیان کرد: این تالاب در شهرستان ملایر حدفاصل اسلامشهر آقگل و روستای توتل قرار دارد و از فصل آبانماه که بارندگی آغاز میشود تا اردیبهشتماه دارای آب است.
وی با بیان اینکه آقگل یک تالاب فصلی است و در فصل گرم سال حالت شورهزار پیدا میکند، تصریح کرد: هنگام پُر آبی این تالاب، پرندگانی که از سیبری، قفقاز و حوزه اسکاندیناوی بهصورت مهاجر به سمت جنوب حرکت میکنند و میهمان تالاب ملایر هستند.
آقگل؛ یک زیستگاه مهم آبی در غرب کشور
کارشناس پایش اداره محیطزیست ملایر پرندگانی همچون هواسیل، لکلک، فلامینگو، مرغابی و چنگر را از جمله مهمانان این تالاب دانست و افزود: هنگامی که تالاب فصلی آقگل دارای آب است، حیواناتی همچون قورباغه و سمندر نیز در آن یافت میشود و گاهی اوقات نیز قوچ، میش و کل که از منطقه حفاظت شده لشگردَر به سمت منطقه حفاظت شده شَرا حرکت میکنند و از آب این تالاب بهرهمند میشوند.
رئیس اداره حفاظت و مدیریت حیاتوحش اداره کل محیطزیست همدان نیز اظهار کرد: آقگل یکی از زیستگاههای آبی مهم در غرب کشور است و ضرورت دارد تا آنرا حفظ کنیم.
«علیرضا محمدی» با بیان اینکه تالاب آقگل جاذب و محل فرود پرندگان مهاجر آبزی و کنار آبزی است، گفت: با بارشهای انجام شده مخزن تالاب آبگیری شد و امیدواریم با ادامه بارشها آبگیری تکمیل شود و زیستگاه مناسب را فراهم کند.
وی بیان کرد: با توجه به اینکه فصل زایش و تولیدمثل گونههای مختلف جانوری است، از مردم درخواست داریم از شکار و ماهیگیری در سطح استان خودداری کنند.
تالاب آقگل از غنیترین آبگیرهای طبیعی غرب کشور محسوب میشود و بر اساس آمارها در سالهای پر فروغش مامن و گذرگاه بیش از پنج هزار گونه پرنده آبزی و کنار آبزی همچون مرغابی، غاز خاکستری، تنجه، انواع اردک، لکلک و حواصیل بوده، اما پس از بارشهای سیلآسای سال ۱۳۹۸، بارشهای زمستانی امسال و سالهای گذشته هم نتوانست آقگل را سیراب کند و این پدیده زیبای طبیعی همچنان تشنه است.
تالاب طبیعی و فصلی آقگل در محدوده مرزی استانهای همدان و مرکزی و به فاصله ۳۰ کیلومتری شمال شرقی ملایر و ۲ کیلومتری جنوب شرقی اسلامشهر آقگل در شهرستان ملایر و ۱۸ کیلومتری شمال غربی خنداب در استان مرکزی و یک کیلومتری جنوب غربی روستای قاسمآباد در استان مرکزی واقع شده و در میان ۶ حوضه آبریز اصلی کشور در حوضه آبریز فلات مرکزی و در حوضه آبریز فرعی دریاچه نمک و زیر حوضه فرعی کمیجان و زیرحوضه رودخانه قرهچای که تامین کننده اصلی حقابه تالاب است، قرار گرفته است.
تالاب آقگل یک دریاچه فصلی آب شیرین است که در محدوده دشت سیلابی کمشیب واقع شده، آقگل نسبتا مسطح است و پستترین نقطه آن دارای ارتفاعی حدود ۱۶۴۰ متر از سطح دریا است، فصول آبگیری تالاب آقگل بسته به میزان بارندگی سالانه از اواخر آذرماه آغاز و تا اواسط خردادماه هر سال پایان میپذیرد، به طوریکه عمق آب تالاب از صفر تا یک متر متغیر است و وسعت آن در سالها و ماههای پرآبی به حدود ۱۵ کیلومتر مربع هم میرسد و با پیشروی آب در قسمتهای میانی، جزیرههایی به ارتفاع ۶ متر نیز ظاهر میشود.
کد خبر 841036 برچسبها استان همدان تالاب خبر مهم محیط زیست ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: استان همدان تالاب خبر مهم محیط زیست ایران اداره کل محیط زیست استان همدان شهرستان ملایر زیستگاه ها استان مرکزی تالاب آق گل رئیس اداره تالاب فصلی آبگیری شد تالاب ها بارش ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۲۶۶۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگیاش را وقف نجات یکی از تالابهای کشورمان کرده است
چند سال پیش تلفنی گفتوگویی با «سیروس زارع» داشتم؛ مردی از دیار فارس که تلاشش سبب زنده شدن دوباره تالاب بینالمللی کمجان شد. پس از چند سال در سفری همراه با دوستم مهدی رحمانی به سرزمین حافظ و سعدی، در صبح پنجمین روز از اردیبهشتماه با راهنمایی آقای زارع به دیدن بخشی از فعالیتهای ایشان روی تالاب کمجان رفتیم.
آنچه میدیدم برایم شگفتانگیز و امیدآفرین بود؛ انواع و اقسام پرندههای مهاجر را دیدیم که از راههای دور، خودشان را برای گذران زمستان به تالاب رسانده بودند. پرندهها و پهنه سبز تالاب را تماشا کرده و عشق به تالاب را در کلمه به کلمه سیروس زارع احساس میکردم. مشتاق دیدار این مرد بزرگ بودم، چرا که کار او کار بزرگی است که از هر کسی ساخته نیست. همت بلند این هموطن موجب کاری شد کارستان که میتواند درسی آموزنده برای ما باشد که گاهی ناامید میشویم و ورد زبانمان میشود: «با این اوضاع و شرایط نمیشود». یادم هست در مقدمه گفتوگوی قبلیام با این مرد بزرگ نوشته بودم: «من اگر مسئولیتی در وزارت آموزش و پرورش داشتم، حتماً داستان سیروس زارع را در کتابهای درسی کودکان این سرزمین میآوردم. کودکان این سرزمین باید بدانند تالاب چه کارکردهای مهمی دارد و خشک شدن آن، چه فاجعه بزرگی است. باید بدانند چگونه مردی روستایی آستین بالا زد، چهار سال با سازمان آب روبهرو شد و سرانجام تالابی را که کانون ریزگردها شده بود، از مرگ حتمی نجات داد». سیروس زارع نشان داده اگر عشق به وطن باشد و اگر همت آدم بلند باشد میتوان مرده را هم زنده کرد، درست مثل تالاب بینالمللی کمجان که مرده بود اما حالا دوباره زنده است. آنچه در ادامه میخوانید داستان تالاب کمجان به روایت سیروس زارع است.
زهکشیهای مرگبار
دهه ۶۰ که هنوز فارس ما مثل خیلی از مناطق، کم آبی را تجربه نکرده بود تالاب کمجان یا به اصطلاح همان «بیشه» زنده بود، برای همین زهکشیهایی در بستر تالاب کمجان اتفاق افتاد.
با آب تالاب کشاورزی انجام میشد و در کنار آن دامداری هم بود. چون مردم با کارکرد زهکشی آشنایی نداشتند و بهدرستی با کارکرد تالاب و اینکه اگر آن را از دست بدهند چه اتفاقی خواهد افتاد، آشنا نبودند در برابر زهکشیهای تالاب که به وسیله سازمان آب انجام شد، مقاومتی نکردند.
استدلال برای زهکشیها این بود ما زمین کشاورزی و کشت و کار شما را بیشتر میکنیم. اما در این میان، کاری که انجام نشده بود مطالعات زیستمحیطی ماجرا بود. زهکشیهای انجام شده با بیل مکانیکی نه شبیه یک زهکشی بلکه شبیه ایجاد رودخانه بود، چون زهکشیها به عرض ۳۰ یا ۴۰ متر و عمق ۴ متر را شاهد بودیم. در برخی نقاط طول این زهکشیها به ۱۲۰ کیلومتر میرسید! این زهکشیها سبب شد تالاب کمجان کارکرد قدیمی خود را از دست بدهد. غیر از این اتفاقات، در بالا دست هم سدهایی ساخته شد که آبی از آنها به ما نمیرسید و به مرور کمجان خشک شد. کار سازمان آب سبب شد عملاً تعدادی دامدار و کشاورز یا با نگاه خیرخواهانه اما غیرکارشناسی شده و یا به هر دلیل دیگر منطقه را ترک کنند و حاشیهنشین شهرها شوند.تقریباً از ۱۳۷۸ این زمزمه را راه انداختم که برای بیشه کاری انجام بدهیم و وضع را عوض کنیم. اما متأسفانه مردم همراهی نکردند. استدلال آنها این بود زهکشیها را دولت انجام داده و نمیشود کاری کرد. پس از یک سال شرایط بحرانیتر شد، سال ۸۸ همه چیز خشک شد. مردم محلی هم به این نتیجه رسیدند حالا چیزی برای از دست دادن ندارند.
سال ۸۸ دو سه نفری برای فکری که داشتم با من همراه شدند. نظر آنها هم این بود اگر در مسیر زهکشیهای ایجاد شده در دهه ۶۰، آب بندهایی ایجاد کنیم، شاید دامدارانی که باقی ماندهاند مجبور نباشند روستا را ترک کنند.
برای اینکه به زندان نروم
آذر ۱۳۸۸ من و سه دوستم بدون کمک گرفتن از دستگاه دولتی و یا حتی مشاوره گرفتن از آنها، دست به کار شدیم تا خودمان تالاب را نجات بدهیم و البته ترس هم داشتیم که در مقابل انجام این کار باید با دستگاههای دولتی روبهرو شویم. بالاخره یک جمعهای لودری پیدا کردیم که رانندهاش خیلی ما را نشناسد و او را به منطقه آوردیم.
آن روز از صبح تا شب مشغول بودیم و یکی از مسیرهای خروج آب از تالاب را بستیم. پس از اینکه مردم از ماجرا مطلع شدند، با خودشان فکر کرده بودند احتمالاً دستگاه دولتی این کار را انجام دادهاست. ما چند نفر هم در آن وضعیت چیزی نگفتیم. پس از چند روز، سطح آب به خاطر زهاب بالا آمد و مردم از این ماجرا باخبر شدند. آب به نقطهای که بر اثر خشکسالی تبدیل به کانون ریزگرد شده بود هدایت شد. مردم هم متوجه شدند جهاد این کار را انجام نداده بلکه من و چند نفر دیگر عامل بستن مسیر خروج آب بودهایم.
از آن طرف، افرادی به سازمان آب اطلاع دادند چند نفر مسیر زهکشیها را بستهاند، برای همین به دادگاه احضار شدم. با خودم فکر کردم آمدیم ثواب کنیم اما حالا باید جواب دادگاه را هم بدهیم. این برای من که هم کشاورزی و دامداریام را از دست داده بودم و هم در شرایط سخت خشکسالی به سر میبردم فشار کمی نبود. کار من از رفتن به پاسگاه و پس از آن دادگاه شروع شد و باید در مقابل وکیلی که سازمان آب گرفته بود از خودم دفاع میکردم. باید جواب میدادم چرا به باور دوستان، به اموال عمومی آسیب وارد کردهام.
ما کنار تالابی جهانی زندگی میکردیم
همزمان دوستی از طریق وبلاگ «محمد درویش» متوجه شده بود بیشه کمجان سند دارد و فهمیدم بیشه ما اسم دیگری هم دارد که همان تالاب است. مطلبی که ایشان درباره کمجان در وبلاگش گذاشته بود، خیلی به درد ما خورد. تا آن زمان ناامیدانه به دادگاه میرفتم چون چیزی در مقابل دادگاه و وکیلی که سازمان آب گرفته بود نداشتم و حتی تهدید به بازداشت و زندان شده بودم.
در همان سال ۸۸ در شیراز همایشی با موضوع آب برگزار شد و من هم بهطور اتفاقی در آن شرکت کردم که موجب شد اطلاعاتم درباره وضعیت آب و مسائل زیست محیطی بیشتر شود. آنجا چشمم به بنری افتاد که در آن ذیل دو تصویر نوشته بودند «کمجان دیروز و کمجان امروز». از دو فعال محیط زیستی که آنجا نشسته بودند پرسیدم کمجان دقیقاً کجاست؟ وقتی آدرس دادند، دیدم اینکه آدرس خانه خود ماست و خیلی خوشحال شدم. برایم جالب بود ما کنار تالابی جهانی زندگی میکردیم اما از آن بیخبر بودیم. وقتی برای یکی از آن دو بزرگوار، ماجرای بیشه را تعریف کردم برق شادی در چشمهایش درخشید و گفت چه کار بزرگی انجام میدهید! آن بنده خدا به من گفت باید به اداره محیط زیست که متولی تالاب است مراجعه کنید.
آن روز فکر کردم برای اینکه خودم را نجات بدهم که به زندان نروم و برای اینکه تالاب را نجات دهم، باید مستنداتی جمع و به دادگاه ارائه دهم.
به من گفتند برای پیروز بیرون آمدن از دادگاه، از رسانهها کمک بگیرم. مانده بودم به رسانهها چه چیزی ارائه دهم؟ صورتجلسهای نوشتم و شوراهای روستاهای حاشیه تالاب آن را امضا کردند و نوشتم ما اهالی روستاها به خسارتی که در گذشته به تالاب وارد شده و موجب وضعیت حال حاضر زندگی ما شده اعتراض داریم. از طرفی وقتی فهمیدیم تالاب کمجان ثبت جهانی هم شده برای ما یک امتیاز و پشتگرمی و دلگرمی شد.
گفتند دنبال دردسر میگردی؟
یک روز به اداره محیط زیست و پیش رئیس اداره رفتم. چیزی که از رئیس آن زمان شنیدم این بود که کمجان خشک و تمام شده. به مدیر گفتم ما میخواهیم کمجان را زنده کنیم و در این راه به مشکلاتی هم برخوردهایم.
مدیر گفت مثل اینکه دنبال دردسر میگردی؟ با این حال مدیر با کارشناسان خودش حرف زد و خواست بیایند و کاری را که انجام دادهایم، ببینند. کارشناسان آمدند اما سال۸۸ جمله صریح مسئولان محیط زیست به ما این بود که نمیتوانیم هیچ کمکی به شما کنیم. استدلال آنها این بود بدنه دولت نمیتواند روبهروی دولت قرار گیرد. با اینکه من دلیل میآوردم متولی این تالاب شما هستید، اما محیط زیست همراهی لازم را با ما نداشت.
به آنها گفتم حداقل به دادگاه بنویسید اینجا تالاب است و شرایط تالاب هم باید این گونه باشد؛ اما آنها گفتند تا دادگاه چنین چیزی از ما نخواسته باشد، ما چیزی نمینویسیم. آنجا بود که متوجه شدم برای اینکه از دادگاه پیروز بیرون بیایم باید اطلاعات محیط زیستی خود را افزایش دهم و خودم از خودم دفاع کنم.
با همان ابزارهایی که در اختیار داشتیم از کاری که در تالاب انجام داده بودیم و آبی که در بستر تالاب جمع شده و حضور پرندهها و گیاهانی که روییده بود، عکسهایی تهیه کردیم. با عکسها، فیلمها و صورتجلسههایی که اهالی امضا کرده بودند سراغ رسانهها رفتم. با خودم فکر کردم امامزادهای که میتواند مرا شفا بدهد رسانهها هستند. چند روز کار من شده بود کولکشی مدارکی درباره تالاب و رفتن به دفتر روزنامهها و رسانهها و خبرگزاریها. ادامه قصه من و تالاب به صدا و سیمای فارس رسید. بخت با ما یار بود و کسی که با او روبهرو شده بودم به من قول داد برای پوشش کارهایی که در تالاب انجام دادهایم یک تیم خبری بفرستد. تیم خبری صدا و سیمای فارس آمد و از بخشی که آب داشت و از کار و فعالیت پیر و جوان برای احیای تالاب، گزارشی تهیه کرد. وقتی گزارش چند دقیقهای صدا و سیما از منطقه فراموش شده پخش شد، مثل بمب صدا کرد که چطور عدهای روستایی دست به چنین کاری زدهاند و خلاصه این گزارش شد دلگرمی مردم.
مهمترین مجموعهای که توانست به من در راه احیای تالاب و پیروز بیرون آمدن از دادگاه کمک کند رسانهها بودند؛ از این نظر خودم را مدیون رسانههای مملکتم میدانم. اگر آنها نبودند به زندان هم میرفتم.
همولایتیهایم پای کار آمدند
وضع مالی ما خیلی خوب نبود و از جایی هم کمکی دریافت نمیکردیم. اگر با کمک مردم میتوانستیم مثلاً لودری برای چند ساعت کار در تالاب اجاره کنیم، آنهایی که نمیتوانستند کمک مالی کنند با بیلهای خودشان به میدان میآمدند. با همین همیاریها آب را به بستر تالاب هدایت کردیم. شنیدن صدای پرندهها در بستر تالاب، آن هم پس از چندین سال خشکسالی حس خوبی به مردم داده بود و پخش شدن گزارش فعالیت آنها در تالاب موجب ایجاد خودباوری در آنها شد. پس از آن بود که مطبوعات و خبرگزاریها هم فعالتر در مورد تالاب عمل کردند. شورای تأمین استان با شهرستان تماس گرفتند و درباره پرونده تالاب و اینکه موضوع دارد بالا میگیرد تذکر دادند.
سرسبزی به تالاب برگشته بود و دامدارانی که به خاطر خشکسالی مجبور بودند دامهای خود را بفروشند، چند ماهی علوفه داشتند و دوست داشتند به این وضعیت و بهبود آن کمک کنند. همین دامدارها وقتی دیدند پرندگانی میآیند و در تالاب تخمگذاری میکنند، در فصل تخمگذاری پرندگان دامهایشان را به تالاب نمیبردند و این هم یعنی عوض شدن نگاه مردم به مسائل زیست محیطی اطرافشان و تالاب. اهالی روستا پای کار آمده بودند.
از سال ۸۸ تا ۹۱ درگیر دادگاه بودم. خوشبختانه در زمان ماجرای دادگاه بنده، آنقدر مطبوعات و رسانهها به این مسئله پرداختند که نگاه قاضی دادگاه من هم محیط زیستی شد. پس از آبگیری تالاب خیلیها برای تماشا و تفریح به کنار تالاب میآمدند؛ یکی از این افراد قاضی پرونده من بود که البته ما بعدها فهمیدیم او هم در جمع بازدیدکنندگان بوده است.
آخرین دادگاه
سال ۸۸ و آخرین جلسه که قرار بود به دادگاه بروم حال خوبی نداشتم، چون میدانستم سازمان آب قدرت زیادی دارد و وکیل هم گرفته بود. آنجا قاضی از وکیل سازمان آب خواست به عنوان آخرین دفاعیات حرفهایش را بزند.
مثلاً گفت شما نوشتهاید برداشت آب برای مصارف شخصی در صورتی که من این را در پرونده ندیدم. وکیل شروع کرد به توضیحات که این زهکشیها در اوایل انقلاب ایجاد شده است. قاضی برافروخته شد که من نگفتم توضیح بدهید اینها کی ایجاد شدهاند، مضاف بر اینکه ما در آن زمان کارهایی در بخش آب انجام دادیم که درست نبوده و شما مستنداتی بیاورید که زهکشیها قانونی است. وکیل نتوانست جواب قانعکنندهای بدهد و آقای قاضی گفت من دو سالی میشود پیگیر این پروندهام و به این نتیجه رسیدهام تعدادی آدم روستایی دست کردهاند توی جیب خودشان برای احیای تالابی که مرده است. ما بهجای اینکه کمکی به اینها کنیم چوب هم لای چرخشان میگذاریم؟ اینها دارند شرایطی برای ماندگاری خودشان در روستا درست میکنند. در آن لحظه و با شنیدن این جملات فکر میکردم دارم خواب میبینم. حتی آنجا قاضی به این نکته اشاره کرد که باید محیط زیست از این ماجرا دفاع میکرد، چرا آنها نیامدهاند و شما درگیر این ماجرا شدهاید؟
پس از چندی که از آخرین دادگاه گذشت، با ما تماس گرفتند و گفتند قرار منع تعقیب و رأی به نفع شما در راستای احیای تالاب کمجان صادر شده است. روزی که دوباره پیش قاضی رفتم، گفت: چون تالابی بوده که ثبت کنوانسیون جهانی شده، باید به این ماجرا در دادگاهی در سطح ملی رسیدگی میشد. حتی آنجا به من گفتند سازمان آب باید خسارت هم بدهد اما من آنجا خوشحال بودم که میتوانم پیگیر بقیه کارهای تالاب باشم و از دادگاه و زندان رفتن هم خلاص شدهام.
پس از آن، محیط زیست از بنده خواست فرد حقیقی نباشم و در قالب یک تشکل پیگیر مطالباتمان درباره تالاب کمجان باشیم؛ برای همین «انجمن احیاکنندگان تالاب کمجان» را تشکیل دادیم. خلاصه تا الان بارها از بنده و انجمن ما قدردانی شده است.
قهرمان ملی تالاب... قدردانی شدن راحت است اما حرف من این است به جای لوح تقدیر دادن، برای تالاب باید کار کرد. حالا که مردم دست به دست هم دادند و برای احیای تالاب کار میکنند شما هم بخشی از هزینهها را بر عهده بگیرید. کاش به اندازه همین لوح تقدیرها به تالاب توجه میشد. الان ما به سال شانزدهم فعالیتمان در تالاب کمجان رسیدیم. خوشحالیم در این مدت ۱۳۰ گونه پرنده را در تالاب شناسایی کردهایم. چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ گونه پستاندار اینجا شناسایی شدهاند. تنوع گونههای گیاهی در تالاب به ۵۰ گونه و شاید بیشتر میرسد.
آرزوی من
آرزوی من این است روزی همه تالابهای ایران دوباره احیا شوند و سرزندگی آنها را ببینیم. بختگان، هامون، گاوخونی و... اگر تالابهای کشورمان احیا شوند حال و روز همه ما بهتر خواهد شد.
اعتماد به جوامع محلی
در ماجرای احیای تالاب بینالمللی کمجان نشان دادیم اگر به جوامع محلی اعتماد شود میتوانند کارهای بزرگی را انجام دهند، آن هم بدون استفاده از منابع دولتی؛ چیزی که متأسفانه از آن غفلت کردهایم.
من و همولایتیهایم نشان دادیم احیای تالاب کمجان میتواند الگویی قابل اجرا برای تالابهای ایران باشد.